در بخشهای قبل این مطلب گفتیم گام اول پرورش هوش هیجانی بچههایمان، شناخت احساسات فرزندان است، گام دوم عصبی نشدن و استفاده از احساسی شدن فرزندمان بهعنوان فرصت آموزش است، گام سوم همدلی کردن یعنی گذاشتن خودمان جای فرزندان و فهمیدن احساس اوست. این بار سراغ گام چهارم میرویم. یعنی کمک به فرزندمان برای اینکه روی احساساتش اسم بگذارد. برای این کار بهتر است این مراحل را طی کنید.
خودتان چقدر احساسهای خودتان را میشناسید؟ ما شش هیجان اصلی داریم؛ هیجان خشم، غم، شادی، ترس، تعجب و تنفر. اما همیشه این هیجانها را خالص تجربه نمیکنیم. هیجانهای پیچیدهتری مثل دلتنگی، حسرت، حسادت، عشق و … هم وجود دارند که تشخیصشان کمی سختتر است. شما در شناخت احساسات خودتان الگوی خوبی برای کودکتان باشید. به زبان ساده هر وقت احساسی دارید نامش را به زبان بیاورید تا کودکانتان با نام هیجانها آشنا شوند.
بعد از گام قبل یعنی همدلی از فرزندتان بپرسید ماجرایی که تعریف کرده چه احساسی در او به وجود آورده است.
اگر فرزندتان خیلی کلی میگوید حالم بد است به او بگویید ما حالهای بد زیادی داریم. اسم دقیق حال بدت چیست. غمگینی، ترسیدهای، عصبانی هستی یا دلت تنگ شده است؟ میتوانید حدس خودتان را هم بگویید.
اگر فرزندتان نام دو احساس را گفت که کاملا با هم فرق دارند، مثلا اگر از ماجرایی هم شاد و هم غمگین بود بدانید این تناقض طبیعی است. بگویید احساسهایش را می فهمید. مثلا فرزندتان در اولین اردو هم دلتنگ شما میشود یا از ناشناخته بودن اردو میترسد و هم اشتیاق دارد اردو را تجربه کند.