در بخشهای قبلی این مطلب دنبالهدار گفتیم که والدین ممکن است چهار سبک در مقابل احساسات بچهها داشته باشند: به احساسات فرزندانشان بیتوجهی کنند، احساسات فرزندانشان را سرکوب کنند، در مقابل احساسی شدن فرزندان آسانگیر باشند یا اینکه مربی هیجان بچهها باشند. گفتیم که هر سه سبک اول ناسالم است اما سبک آخر هوش هیجانی بچهها را پرورش میدهد.
در دو بخش قبل گفتیم که گام اول برای پرورش هیجان بچهها این است که احساسشان را بشناسیم و گام دوم این است که از احساسی شدن بچهها بهعنوان فرصت آموزش استفاده کنیم. حالا میخواهیم گام سوم را بگوییم و یادتان باشد دو گام دیگر باقی مانده است. در این گام باید با فرزندتان همدلی کنید.
برای که خوب با فرزندتان همدلی کنید اول باید بدانید چه کارهایی را نکنید. لطفا:
– سریع راهحل ندهید. راهحل در گام پنجم پیدا میشود. فعلا شما فقط گوش بدهید.
– مشکلش را کوچک نکنید. از نظر فرزندتان مشکل بزرگی پیش آمده که احساساتش فوران کرده است.
– مشکلش ر ا بزرگ نکنید. اگر مشکلش را بزرگ کنید فرزندتان فکر میکند هیچوقت از پسش برنمیآید.
برای اینکه خوب همدلی کنید این کارها را انجام دهید:
همهی کارهای خانه را کنار بگذارید و با توجه کامل به حرفهای فرزندتان گوش دهید. با تکان دادن سر و نپریدن توی حرفش. به او نشان دهید احساساتش مهم است.
اگر بخشی از ماجرا برایتان مبهم است از فرزندتان سوال بپرسید و چیزی را که متوجه شده اید به او بگویید تا اگر برداشتتان اشتباه است تصحیح شود.
حتما به زبان بیاورید که خودتان را جای او گذاشتهاید و دارید سعی میکنید بفهمید چقدر برای فرزندتان ماجرا سخت بوده که احساسی شده است. میتوانید یک تجربهی مشابه از کودکی خودتان بگویید و بلافاصله به مشکل کودکان برگردید.
اگر فرزندتان گریه میکند او را بغل کنید. اگر خشمگین است آرام باشید. اگر ترسیده دست روی شانهاش بگذارید. با او رابطهی چشمی برقرار کنید تا همدلی شما را بفهمد.