تو ازدواج با یه خارجی، همه چی جنگ اول به از صلح آخره. چون یه مسیریه که وقتی توش افتادی، دیگه تغییر دادنش یا اصلاحش اصلا به راحتی ازدواج با یه ایرانی نیست.
شما دارین تو یه دنیای خیلی غریبه پا میذارین که هیچی از روالهای عرفی و قانونیش نمیدونین. شاید چیزی که تو ایران حقتون بوده، اونجا برعکسش وظیفهتون باشه. نه «از مهریه رو کی داده کی گرفته» خبری هست، نه از «در و تخته خوب با هم جور شدن».
واسه همینم باید خیلی محکم و بیتعارف، از همون اول سنگهاتونو سر این تفاوتها با هم وابکَنین. بهخصوص سر بچه. تو ازدواجهای معمولی، آدما تو دورهی آشنایی و محک زدن نهایتا جز اینکه چندتا بچه داشته باشن یا از کِی بچه دار شن، حرفی از بچه نمیزنن. طبیعی هم هست؛ چون معلومه بچه به چه زبونی و با چه فرهنگی میخواد بزرگ شه. ولی تو ازدواج با یه آقا یا خانم خارجی، اینطوری نیست. باید به دونهدونهش فکر کنین و سرش حرف بزنین. اول «مامان بابا» یادش میدین یا «ددی مامی»؟ اگه شب یلدا، با یه مراسم سنتیِ اونا (مثلا «کنگر زنون») تداخل داشت، چی کار میکنین؟
باید سر همهی اینا -که لیستش یکی دوتا هم نیست-، به «بحث و تبادل نظر بپردازید» تا تکلیفشو قطعی معلوم کنین. تازه همهی این توافقا، صرفا بر اساس اعتماد متقابل جلو میره و باید خیلی طرفتونو قبول داشته باشین که پای قول و حرفش وامیسته و دبه نمیکنه.
پس چی؟ ما که از اولش گفتیم خیلی سخته، شما قبول نکردی!
نظر شما چیست؟ ویدیوی مربوط به این راز را ببینید و نظرات خود را با ما در میان بگذارید:
محرمانه خانوادگی را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: